عالم شكارگاه آفريده شده
تهى دستى در اين بازار هستى نمى دانم چرا از خود نرستى
برون آ يكسر از وسواس و پندار كه تا بينى حقيقت را پديدار
عالم شكارگاه آفريده شده و انسان نيز شكارچى ؛ و تور شكار هم به انسان داده شده است از تو حركت و از خدا بركت ، با حواس خمسه ظاهرى عالم طبيعت به شكار وى در آيد و به دام او افتد، و با قوه خيال عالم مثال منفصل به تور او در آيد، و با قوه عقل عالم عقول و مفارقات را شكار كند و با دل دلدار را و سپس خود به شكار حق در مى آيد كه حق دلبر او مى گردد و با اسماى جلالى خود بساط دل را جمع مى كند كه هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن .
بايد تن به عرفان عملى داد تا به مراد دل رسيد. اما راههايى كه براى رسيدن به حقيقت است را در ابيات بعدى بيان مى كند.
منبع:جلد دوم دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی